فروشگاه دخترانه

 
 
پرستار گمنام و همراه صبور؛ روايت پرستاري كه در جنگ، زلزله و خانه فرشته نجات بوده است
|

پرستار گمنام و همراه صبور؛ روايت پرستاري كه در جنگ، زلزله و خانه فرشته نجات بوده است

 

به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمي پزشكي باشگاه خبرنگاران جوان، مرضيه طهراني؛ مي‌دانست كه پرستاري يعني همراهي مداوم با درد، با اندوه، با بيماري و خستگي، اما عاشق بود، پس مسير مقدسش را آغاز كرد. قلبش دريا كه نه اقيانوس بود، پس خداوند مدام سخت‌ترين امتحان‌هايش را از او مي‌گرفت.

او با روپوش سفيدش، شاهد تلخ‌ترين روزهايِ ايران بوده و سياهي به دل راه نداده است. از آغازين روز كاري‌اش برايم گفت كه با فاجعه‌ سهمگينِ بمب‌باران حلبچه آغاز شد. از بوي خون گفت و باروت و شيميايي؛ از زخم گفت و فرياد و خاك و خون؛ از خودش گفت كه آن روز‌ها پرستار بخش بانوان بيمارستان بقيه‌اللّه(عج) تهران بود و مدام به ياد مظلوميت و غربت حضرت زينب(س) مي‌افتاد؛ آن لحظاتي كه آن سراسيمه و مستاصل بين خيمه‌هاي نيم‌سوز رفت‌و‌آمد مي‌كردند و پناه و اميدِ زنان و كودكان بودند و از ايشان مدد مي‌گرفت و با تمام قلب و توانش خود را وقف سلامت مجروحان مي‌كرد.

حسن سُلگي همسر بانوي قهرمان قصه ماست، او آزاده هشت سال اسارت و جانباز از اصابت تركش به گردن و زانو‌هاست كه در ۱۶ سالگي اسيرِ نيرو‌هاي بعثي عراق شد و پس از تحمل ۸ سال شكنجه، رنج و درد در ۲۴ سالگي به ايران و آغوش خانواده‌اش بازگشت و ۳ ماه پس از آزادي با قهرمانِ قصه‌ ما يعني خانم سلگي ازدواج كرد و چه مبارك است پيوند دو قهرمان.

خانم سُلگي از سال ۶۶ پرستار و سرپرستار و سوپروايزر بخش‌هاي مهم و مختلف بيمارستان بقيه‌اللّه(عج) تهران بوده است. او در كارنامه‌ كاري‌اش دو اتفاق مهم و به غايت تلخِ كشورمان يعني بمب‌باران حلبچه و زلزله‌ مهيب رودبار را با چشم ديده و با روح بلندش همراهي كرده است.

روز پرستار را به سالروز ميلاد اسوه مُسلّمِ صبر مزين كرده‌اند، چه تناسب زيبايي، چه تشابه خاصي و چه تقابل منحصر به فردي. به همين مناسبت و به پاس سپاسگزاري از اين فرشته‌هاي بدونِ بال سراغ يكي از پرستارانِ شريفي رفتيم كه هم پرستار خانه و هم پرستار بيمارستان است، رفتيم كه نامش سكينه سُلگي و داستانش شنيدني است. 

سكينه سلگي گفت: شغل پرستاري يك شغل همه جانبه است. در اين كار آموزش وجود دارد مثلاً به بيمار ديابتي، فشار خوني و ... مي‌گوييم پرهيز‌هاي غذايي‌اش چيست. همچنين در اين شغل هم كار فني و تخصصي خودِ پرستار است كه مدام بيماران بخش مورد نظرش را مراقبت و چك مي‌كند و هم كار روانشناسي و عاطفي است كه بايد هم به بيمار و هم به همراهانش روحيه بدهد. ما فقط پرستار بيمار نيستيم بلكه به نوعي پناهگاه همراهان بيمار هم هستيم آنجا كه از ما توقع دارند كار بيمارشان را با دقت و سرعت عمل و تخصص انجام دهيم. براي پرستار هيچ چيز جز سلامت و آرامش بيمار حائز اهميت نيست، براي پرستار هيچ فرقي ندارد كه شغل و سِمت بيماري كه روي تخت بيمارستان است، چيست. گاهي با بيماري كه مبتلا به ايدز و هپاتيت است، مواجهيم و گاهي هم با يك كارتن‌خواب يا يك مسئولِ مهم كشوري. تنها چيز مشترك بين همه‌ اين‌ها يك تخت است و حجمِ دردي كه شب‌ها متحمل مي‌شوند و هيچ كس جز خدا و پرستار همراهشان نيست.

سُلگي در مورد جذابيت‌هاي شغلش، گفت: وقتي بيماران بعد از مدت كوتاهي آنقدر به من و همكارانم اعتماد پيدا مي‌كردند كه مگوترين رازهايشان را با ما در ميان مي‌گذاشتند و از مشكلات و غصه‌هاي شخصي‌شان مي‌گفتند، احساس بسيار خوبي را تجربه و خدا را بخاطر اين همه اعتماد شكر مي‌كردم. اما گاهي هم پيش مي‌آمد كه درگيري و دعوا بين همراهان و بيماران رخ مي‌داد و پرستار بايد نقشِ يك قاضي يا محافظ را بازي و شرايط را مديريت مي‌كرد.

زلزلهي رودبار يكي از سخت‌ترين و تلخ‌ترين تجربه‌هاي كاري من بود

اين پرستار فداكار در ادامه گفت: من در زمان زلزله‌ رودبار شيفت شب بخش اطفال بيمارستان بقيه‌اللّه(عج) تهران بودم و با سيل انتقال مجروحان با بالگرد به بيمارستان آشوبي برپا شد كه مديريتش واقعاً طاقت‌فرسا بود. سخت‌ترين بخشش هم گم شدن كودكان بود و تعداد بسيار زيادي كودك مجهول‌الهويه كه از شدت ترس و شوك رواني، حتي قادر به بيان كردن اسمشان نبودند و بالاي سرشان در بخش مشخصات بيمار نوشته بوديم مجهول‌الهويه. اما در كنار اين حجم از فشار كاري و رواني و اندوه، يكي از دلگرم‌كننده‌ترين اتفاقات آن ‌روز‌هاي سخت زلزله، حضورِ خودجوش مردم بود كه تمام وسايل مورد نياز زلزله‌زده‌ها اعم از پوشاك، خوراكي، پوشك بچه و حتي اسباب بازي مي‌آوردند و به بيمارستان مي‌دادند و كنار كادر درمان بودند.

خاطرات تلخ شغل پرستاري بيشتر از خاطرات شيرينش بود

سلگي ادامه داد: پرستاران در بيمارستان به نُدرت خاطرات خوش را تجربه مي‌كنند، بهترين خاطره من هميشه لحظه زايمان خانم‌ها بود و احساس خوبي كه در اولين به آغوش كشيدن فرزندشان تجربه مي‌كنند يا زماني كه سربازان و مجروحان نظامي يا زلزله‌زدگان با آسيب‌هاي جدي و احتمال خيلي كمِ زنده ماندن مراجعه مي‌كردند و بعد از مدت‌ها تحمل سختي و درد، با سلامتي كامل مرخص مي‌شدند و خستگي از جسم و جان من و همكارانم دور مي‌شد.

پرستاري يعني صبر بيش از حد براي تحمل درد

اين پرستار فداكار گفت: تماشاي لحظات درد كشيدن بيمار براي ما هم از نظر رواني بسيار سخت بود؛ پرستاري براي من و همكارانم يعني فراموش كردن خود و وقف كردن وقت و آرامش و احساس براي بيماري كه تنها پناه و حامي‌اش در شب‌هاي سخت و طولاني بيمارستان پرستار است و در نهايت لذت تماشاي آرامش و سلامت بيمارمان. ما آگاهانه شغلمان را انتخاب كرديم؛  پرستاران مي‌دانند كه با درد، آلودگي، سختي و احتمال ابتلا به بيماري‌هاي خطرناك مواجه‌اند، اما باز هم با شرافت و استقامت به كارشان ادامه مي‌دهند.

در شغل پرستاري بازنشستگي معنا ندارد

سُلگي گفت: ۱۰ سال است كه بازنشسته شده‌ام، اما هرگز از كارم دور نشدم و هنوز هم مثل سابق گا‌هي با بيمارانم در ارتباطم و همواره اگر بيماري براي نزديكان و دوستانم پيش بيايد اولين نفري كه به او مراجعه مي‌شود من هستم. همچنين پسر و عروسم نيز پزشك هستند و اين روز‌ها در بخش كرونا فعاليت مي‌كنند و همواره نگران سلامتي آن‌ها هستم و به خوبي سختي و حاد بودن شرايط كارشان را درك مي‌كنم و با توصيف‌هايشان بيش از پيش نگران همكارانم در بخش كرونا مي‌شوم و براي همه آن‌ها آرزوي سلامتي و براي عزيزاني كه در اين راه از دست رفتند شاديِ روحشان را از خدا خواستارم.

همسران قهرمانان جنگ، پرستاران

اين پرستار فداكار در ادامه گفت: براي من و امثال من كه سالهاست با همسراني قهرمان كه يادگار روز‌هاي جنگ هستند، جنگ و تبعاتش هرگز تمام نمي‌شود. جنگ هميشه در خانه‌ ما، كنار سفره‌ ما همراه فرزندان ما و در تمام لحظات زندگي ما در جريان است. همسر من با شرايطِ جانبازي و مجروحيتش گا‌هي ماه‌ها ماموريت كاري بود و فرزندان من تنهاي تنها بودند و از يك سو نگرانيِ سلامتي همسرم در راه دور و از يك سو نگراني‌ام براي فرزندانم و از سوي ديگر مشاهده‌ رنج عميقِ بيمارانم روحم را مي‌خراشيد، اما بايد صبوري مي‌كردم، بايد به روي نمي‌آوردم. وقتي همسرم در ماموريت بود، با دخترِ ۸ ماهه و پسر ۷ ساله‌ام ناچار بودم به دنبال خانه باشم و جابجايي و اسباب كشي و كار و مراقبت از فرزندانم باعث فرسايشم مي‌شد، اما باز هم با استقامت روحيه‌ام را سر كار و بخاطر بيمارانم حفظ مي‌كردم.

سُلگي ادامه داد: نكته‌ مهم اين است كه همسر من با وجود شرايط خاصش همواره حاميِ من بود و هرگز به عدم حضورم در خانه در روز‌هاي خاص و شرايط مهم و متفاوت و گا‌ها سخت، اعتراض نكرد و اگر حمايت‌ها و صبوري‌هاي او نبود كار براي من خيلي سخت مي‌شد. هميشه اين روز‌ها را با اين شوق سپري مي‌كردم كه رضايت و دعاي خير بيمار و همراهانش، همراهِ زندگي‌ام باشد. از سوي ديگر همواره خدا را شاكر بودم كه توفيق همسري و پرستاريِ همسرِ قهرمانم را به من داده است و همه‌ اين‌ها در اين سال‌ها، قوت قلب من بود.

نوروز و يلدا‌هايي كه به دور از عزيزانمان سپري شد

اين پرستار فداكار در آخر يادآور شد: عيد‌هاي نوروز و شب‌هاي يلدا و گاهي مناسبت‌هايي مثل جشن تولد عزيزانم يا مناسبت‌هاي اين چنيني اكثراً شيفت و دور از عزيزان و خانواده‌ام بودم. من بخاطر شرايط خاص همسرم و نگراني‌ام براي فرزندانم مدام در دلم آشوب بود و به همسرم فكر مي‌كردم، اما رسالتم در بيمارستان و اهميت بيمارانم باعث مي‌شد تا به بهترين شكل كارم را انجام دهم. براي مثال من اولين عيدِ متاهلي‌ام را شيفت بودم. معمولاً تمام مناسبت‌ها چه جشن و چه عزا دور از خانواده و عزيزانم و درگير بيمارستان بودم حتي عيد‌ها براي روحيه‌ بيماران هفت سين و شب‌هاي يلدا سفره‌ يلدا پهن مي‌كرديم، در حالي كه قلبمان در كنار خانواده‌هايمان بود. من حاضر بودم تمام اين دوري‌ها و سختي‌ها را تحمل كنم، اما بيمارِ بي پناهم به زودي سلامت شود و به آغوش خانواده‌اش بازگردد.

   مطالب مشابه 

پاسخ به سوالات رايج درباره بي بي چك و نحوه استفاده از آن
‌پرستار گمنام و همراه صبور؛ روايت پرستاري كه در جنگ، زلزله و خانه فرشته نجات بوده است
نحوه‌ي پاسخ دادن به خواستگار
5 پاسخ به 5 سوال رايج در مورد شكست عشقي
آدم هاي مودب هيچ وقت اين سوالات را نمي پرسند!
مهم ترين سوالات هنگام مصاحبه
خواستگاري مجدد و سوالات رايج درباره آن
اگر جوابتان به اين سوالات مثبت است، با اين مرد ازدواج نكنيد!!
اگر فكر مي كنيد نامزدتان در حال خيانت به شماست اين سوالات را از او بپرسيد!!
سوالات مهمي كه بايد از شريك زندگي‌تان بپرسيد

فروشگاه رابوكالا

فروشگاه ليدي مد

فروشگاه خانه چين

فروشگاه اسباب بازي



:: ات مرتبط:

:: برچسب‌ها:
نویسنده : girlstore
تاریخ : 1399/9/29 
زمان : ۰۹
[ ]